WELCOME TO THE MILITARY ARTCHITECT EXPO BLOG

WELCOME TO THE MILITARY ARTCHITECT EXPO BLOG

DO BEST WHEN YOU CAN BE A BEST
WELCOME TO THE MILITARY ARTCHITECT EXPO BLOG

WELCOME TO THE MILITARY ARTCHITECT EXPO BLOG

DO BEST WHEN YOU CAN BE A BEST

نور، ساحره‌ای در فضا

نور اولین شرط برای هر نوع ادارک بینایی است. در تاریکی مطلق، مانه فضا را می‌توانیم ببینیم و نه فرم و نه رنگ. نور، تنها ضرورت فیزیکی نیست بلکه ارزش روان‌شناختی آن یکی از مهم‌ترین عوامل زندگی انسانی در همه زمینه‌هاست.
در همه کتابهای آسمانی و آئین‌های کهن نور نماد هستی و پاکی و الوهیت است. این خاصیت که نور به صورت مستقل در هستی ظهور می‌کند و واسطه‌‌ای است برای دیدن و درک کردن پدیده‌های اطراف با مفاهیم عینی و انتزاعی، نور را به ساحره‌ای در فضا تبدیل کرده است. معماران، شاعران، نقاشان، عکاسان و سایر هنرمندان با انعکاس تأثیرات و توانایی‌های نور در آثاراشان، به آفرینش فضایی سرشار از معانی می‌پردازند. بیان چند بیتی از شعر منوچهر شیبانی، شاعر معاصر، از تاثیرگذاری نور خالی از لطف نیست:
تابد زدور نوری، لرزان
دل اوفتد به شوری، از آن
آید صدای هلهله از دور
پیچید طنین آن
در طاق‌های ضربی بازار
تا کنج‌های دور فتاده

نور و سایه
بدون وجود نور و تصاویری از پدیده‌های اطراف نمی‌توان مکان را در پهنه ادراک، به تصرف درآورد و به موقعیت ارتباطات فضایی بینابین نایل گشت. نور قادر به ایجاد در کیفیت پدیده‌ها و فضا است، اما بدون تاریکی متولد نمی‌شود. بلکه مناظره بین تاریکی و روشنی، باعث تکامل یگانگی مکان و شکل‌گیری کلیت فضا می‌گردد. جایی که روشن است احجام به وضوح دیده می‌شوند، در مقابل تاریکی، سایه محیط را از یکنواختی درآورده و با خلق تصویری مکمل با آنچه که در روشنائی بر پرده ذهن انسان نقش بسته، تضادی در فضا می‌آفریند.
تقابل نور و سایه جنبه‌ای دوگانه به معماری می افزاید؛ در روشنایی نور، عملکردها و معانی به صورت مشخص و متمایز تحقق یافته و واقعیت بر پرده چشمان انسان شکل می گیرد. اما در تاریکی ابهامی موج می‌زند که باعث تجسم مفاهیم در ذهن مخاطب و انگیزه‌ای برای قوی تخیل انسان است. به طور کلی می‌توان گفت: در روشنایی، آنچه که هست، نمود پیدا می کند و در تاریکی آنچه که نیست، ولی می تواند باشد.
لوئی کان درباره نور می‌گوید «ماده، نور خاموش شده است، وقتی که نور دست از بودنش بردارد، ماده می‌شود. در سکوت تاریکی، تمایل بودن نهفته است، بودن برای بیان آنچه که نور در راستای خلق همان چیز تلاش می کند.»

نور و فضا
نور طبیعی با توجه به ظهورش در ساعات مختلف شبانه‌روز و موقعیت منطقه‌ای، شخصیتی مختص آن زمان و مکان به خود گرفته و صور مختلفی را در آسمان و افق اقلیم‌های متفاوت می‌آفریند. به طور مثال نور در صحرای سوزان کویر هرگز ماهیتی همچون نور کوهستان را ندارد.
چهره به چهره شدن محیط در عرصه نورپردازی متنوع، مکانی برای تبادل اندیشه و احساسات انسان است. او با مکاشفه هویت معنایی مکان، به آزمودن جهانی معنوی و مبهم می‌پردازد؛ این نمایش دیداری، مقابل چشمان مخاطب، باعث شکل‌گیری و پرورش فضاهایی با شخصیت‌های متمایز، که با خاطره ها و الگو های ذهنی همراه است.
تقابل نور و اثر معماری اگر دیدی ساختار سنج و تعریف شدنی به نور داشته باشیم می توان ساختار نور را به دو بخش تقسیم کرد:
1) منبع نور 2) پرتوهایی که از منبع نور به بیرون افکنده می‌شوند.
منبع همچون ظرفی، نور را در خود جای داده و هر لحظه پرتوها از آن لبریز می‌شوند. تأثیر و همپوشانی دوسویه بین این دو جزء ماهیت نور را شکل می‌دهد؛ در واقع کیفیت و کمیت هر کدام از این بخش‌ها در شخصیتی که نور به فضا می‌بخشد تأثیرگذار است. به طور مثال حسی که یک نور نقطه‌ای به رنگ آبی در اتاق تاریک القا می‌کند با حسی که از مشاهده نور گسترده زرد در اتاق تاریک به وجود می‌آید متفاوت است، این تفاوت را میان نور منتشر شده از لامپ‌های LED و فلورسنت و .. می توان دید.
در مقایسه بین نور طبیعی و نور مصنوعی این کلیت تا حدی تغییر می‌کند؛ نور طبیعی در روز که از خورشید تراوش می کند به دلیل بزرگ و پر انرژی بودن منبع و فاصله زیاد آن از سطح نورگیر زمین، نور در تمام عرصه فضا پراکنده می‌شود، به گونه‌ای که تصور می‌شود پرتوها، محیط را به تسخیر خود درآورده‌اند، اما زمانی که معماری شکل می‌گیرد، نور پراکنده را در اختیار خود گرفته و ماهیت ساختاری، به نور و فضای نورگیر می‌دهد و سایه ها از برخورد نور با اثر معماری، به عنوان جزء مکمل نور، پا به عرصه ظهور می‌نهند. به هنگام رویارویی نور و اثر معماری، نور بر روی پوسته خارجی آن می‌لغزد و به دو شیوه با معماری می‌آمیزد؛ اول این که بر روی پوسته خارجی ساکن شده و با ایجاد سایه احراز هویت می کند و در حالت دوم از پوسته خارجی عبور کرده و به فضای داخلی رخنه می‌کند و با حرکت خورشید در ساعات مختلف روز، نور در عرصه تاریک داخل به رقص در می‌آید و انسان را قادر به آزمودن عینیات کیفی فضا می‌سازد، بدین طریق روح فضا را به انسان می‌نمایاند. در مورد اول، کلیت و چیدمان حجم یا احجام با فرورفتگی‌ها و بیرون زدگی‌ها و ویژگی های متفاوت آنها از قبیل مصالح، رنگ، بافت، جنس و ... در شکل‌گیری ادارک فضایی بسیار تعیین کننده اند، نور یا برروی پوسته‌ای خشن، متخلخل و نقش برجسته اقتدار نشان می دهد و یا از سطحی صاف و صیقلی منعکس شده و به طور غیر مستقیم در محیط پخش می‌شود. وقتی که نور بر پوسته خارجی توقف (سکوت) نکرده و در راستای عبور از پوسته خارجی به حرکت خود ادامه می دهد، اینجاست که معمار می تواند نمای خارجی را چون آلتی برای مجسمه سازی به کار برد؛ آری! می‌توان نور را تندیس گونه، از روزنه‌های تراشیدی نما عبور داد و در فضای داخلی به نمایش گذاشت.
هر روزنه‌ای بر دیواره‌های داخلی، می تواند نقش منبع نور را ایفا کند، با این تفاوت که این بار سرچشمه نور را معمار می‌آفریند، و ابعاد و اشکال و نحوه قرارگیری دریچه‌های نور را با توجه به مفاهیم و ساختار فضایی که می‌خواهد در داخل خلق کند، تغییر می‌دهد. به هنگام آمیزش این دو، نور و معماری به اوج خود رسیده و فضا ساحتی مقدس برای تجلی این پیوند است. نور به چیزها هستی بخشیده و فرم را به فضا پیوند می دهد. نوری که به درون فضای معماری وارد شده و در آن گوشه گرفته است، بر سطوح گشوده چیزها می‌ایستد و سایه‌ها را در پشت آنها می‌انبارد، بدین‌گونه، همان سان که نور با انزوای خود و پذیرش آن از سوی چیزها عینیت می‌یابد چیزها نیز پیوسته دچار دگرگونی می‌گردند.

ماه نور خورشید را به طور غیرمستقیم در فضا می‌پراکند و ستاره‌ها سوسو زنان به جز طنازی بر پهنه آسمان شب، توان روشن نمودن سطح زمین را ندارند؛ این جاست که قدرت‌نمایی نور مصنوعی در شب اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند و روح حیات‌بخش شبانه را در فضاهای داخلی و خارجی می‌دمد. نور مصنوعی در پوسته خارجی، کلیت بنا را به نمایش م‌گذارد و با توجه به عملکرد و نوع ارتباط آن با محیط پیرامون، معمار می تواند روش‌های مختلفی از نورپردازی را به کار ببرد.
با عبور نور طبیعی از پوستة خارجی، فضای داخل و خارج از یک منبع روشنایی می‌گیرند و این باعث تأکید بیشتر بر آفرینش خلاقانه بر روی جداره‌های نما و بیان معانی معمارانه آن می شود.
اما نور مصنوعی چنین توانایی را ندارد و نورپردازی داخلی مجزا از خارج است.
امروزه با تحولاتی که در عرصه اندیشه رخ داده است، معماری نیز دگرگون شده و روش‌های انتقال نیرو و طراحی سازه‌های جدید، پوسته‌های معماری را شفاف‌تر کرده است. شفافیت نما، مرز درون و بیرون را شکسته و حضور نور بیش از پیش احساس می شود. به طوری که تیرها و بادبندهای شیشه‌ای در بناهای معمارِی معاصر به کار برده می‌شوند.
معماری مدرن جهانی فراتر از حد شفاف، را تولید کرده است، جهانی از نور همگن، روشن و فاقد تاریکی. این دنیای نور به معنای مرگ فضاست به همان قطعیتی که تاریکی مطلق دارا است. تادائو آندو معمار معاصر ژاپنی در این باره می‌گوید : « در دوره مدرن، معماری دارای پنجره‌های بزرگ و آزاد از محدودیت سازه می‌گردد، که اجازه طراحی و ساخت در هر ابعادی امکان پذیر می کند، ولیکن در کنار آزادی نور در معماری، جان بخشی و حیات بخشی نور به صورت غیر مؤثر پراکنده شده و از دست رفته است.»
در نورپردازی به شیوه مصنوعی ویژگی‌های نور از طریق انتخاب انواع سیستم‌های نورافکنی، بر عهده معمار است و حتی امکان خلق سیستم‌های محیطی هوشمند و سازگار را دربازسازی محیط مصنوع را در اختیار ما می‌گذارد. به این طریق قادر به تنظیم منابع نوری با روش های متفاوت و مستقل می‌گردیم که با جهت پذیری، شدت و درجه‌بندی متغییر ساخته شده اند.
از نظر فیزیکی ایجاد کمیت بهینه برای نور از نظر مقدار، شدت، رنگ و گرما با نور مصنوعی کاملاً امکان پذیر است ولی تقلید از تغییرات همیشگی نور طبیعی که باعث تغییر ادارک ما می شود با نور مصنوعی بسیار مشکل است. نور طبیعی برای ما خاصیت یک زمان‌سنجی طبیعی را دارد که نور مصنوعی فاقد آن است. باید به این نکته نیز اشاره کرد که این امکانات می تواند با قوه خلاقانه‌ای کامل شود و به طراحی فضاهای زیبا و سرشار از معانی منتهی شده و به مخاطب این اجازه را بدهد که در فضا با حضور هزاران هزار پرتو به آزمودن احساسات و هیجانات درونی‌اش بپردازد؛ که این خود، شیوه‌ای از درک هستی و هارمونی حیات بخش فضا است.

سیر مفهومی در شیوه‌های نورپردازی پرتوهای نور، در فضا آوایی سر می‌دهند و گویی با زبانی خاص شعر می‌سرایند؛ به بدین ترتیب نمی‌توان از هارمونی موجود در حجم‌هایی از نور که به واسطه معماری، دریچه‌ها و اشیاء، فرم‌های خاص به خود گرفته‌اند چشم پوشید. مفاهیمی که در پهنه ادراک ما از چگونگی قرارگیری منابع نور و نحوه پرتو افکنی در فضا، شکل می‌گیرند را می توان به سه دسته تقسیم‌بندی کرد.
1) مرکز 2) محور 3) حوزه یا شبکه
هر سبکی از معماری به سبب فرم فضایی که دارا است گویای یک محتوی ذهنی است. در طرح معماری برحسب آنچه که ساختمان بایستی بیان کننده آن باشد، کم و بیش از این مفاهیم و تناسبات بهره می گیرند. مرکزیت در فضا به صحنه‌ای برای هدفی خاص و نمایش یک تجربه بصری تبدیل می‌شود. منابع نور در تضاد با پیرامون تاریک و ناشناخته، معرف شناخته ها است. مرکز، فضای درنگ و مکث است که حادثه را در خود جای می‌دهد و محیط را به درون خود کشیده و ساکن می‌کند.
سکوت مبهم این فضای نورانی نمادی از خورشید، ماه و پیکره‌ای الهی است. فضای مرکزی، آرامش و ثبات را القا می‌کند، فضایی که در کمال سادگی می‌تواند مظهری از مکانی مقدس باشد. نه آغاز دارد و نه پایان، حرکتی است بی‌پایان که همواره به نقطه آغازش باز می‌‌گردد.
در نورپردازی به شکل محوری، یک مسیر نورانی، جهت خاصی را در فضا القا می کند، چرا که محور، سیری است برای حرکت، که از مفاهیمی همچون سلسله مراتب و تکرار در عرصه فضا، بهره می گیرد و کششی را به سمت انتها، در امتداد خودش ایجاد می‌کند. گاهی این انتها روشن است و شناخته شده و گاهی ناشناخته.

از برخورد محورهای نور، محدوده‌ای شکل می‌گیرد که نقاط برخورد، به شکل مرکزهایی در این شبکه نمایان می‌شوند. چنین فضایی می‌تواند هم وحدت‌آفرین باشد و هم تنوع‌پذیر و همچنین محورها و مراکز مورد بحث عمومیت بیشتری پیدا بیان می کنند. بر عکس مرکز که هدف خاصی را القا می‌کند، می‌تواند هویتی گسترده تری داشته باشد و سایر مفاهیم مانند تضاد، تقارن، سلسله مراتب و تکرار و ... در چنین فضایی به راحتی نمایان شوند. این تجربیات کیفی، از مشاهده مشخصات کمی در فضا، به طور نسبی و متغییر می توانند در چهار چوب ذهنی لمس شوند.
چرا که از طریق پارامترهایی همچون ویژگی‌های مختلف نورپردازی به شکل عمومی و در مکانی فردی به شکل خصوصی، تغییر می‌کنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.